این شعر واقعا فوق العاده است
در خیالات خودم,
در زیر بارانی که نیست…
می رسم با تو به خانه،
از خیابانی که نیست…
می نشینی روبرویم،
خستگی در میکنی…
چای می ریزم برایت،
توی فنجانی که نیست…
باز میخندی و میپرسی:
كه حالت بهتر است؟!
باز میخندم ، که خیلی،
گرچه ، میدانی که نیست…
شعر می خوانم برایت،
واژه ها گل می کنند!!!
یاس و مریم میگذارم،
توی گلدانی که نیست…
چشم میدوزم به چشمت،
می شود آیا کمی،
دستهایم را بگیری،
بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود،
با بغض می گویم: نرو...
پشت پایت اشک می ریزم،
روی ایوانی که نیست…
می روی و خانه،
لبریز از نبودت می شود…
باز تنها می شوم،
با یاد مهمانی که نیست...!
بعد تو
این کار هر روز من است!!!
باور این که نباشی،
کار آسانی که نیست...!
زندگی گاه به كام است و بس است…
زندگی گاه به نام است و كم است…
زندگی گاه به دام است و غم است…
چه به كام و
چه به نام و
چه به دام،
زندگی معركه همت ماست...
زندگی میگذرد...
زندگی گاه به نان است و كفایت بكند…
زندگی گاه به جان است و جفایت بكند…
زندگی گاه به آن است و رهایت بكند…
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن،
زندگی , میگذرد...
مطالب مرتبط
-داستان قصر بی عیب و نقص پادشاه
-داستان کوتاه وآموزنده مقام از خود ممنون
-داستان کوتاه وآموزنده شاهینی که پروازنمی کرد