loading...
گنجینه دانلود
گروه گنجینه دانلود بازدید : 372 جمعه 09 فروردین 1392 نظرات (0)

روزی بهلول، پیش خلیفه " هارون الرشید " نشسته بود . جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند .طبق معمول ، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.

خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه می گوید ، گویا با تو کار دارد.

بهلول رفت و بر گشت و گفت:این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این" خر ها " نشسته ای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که : " خریت " آنها در تو اثر کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط

-داستان قصر بی عیب و نقص پادشاه

-داستان کوتاه وآموزنده مقام از خود ممنون

-انیشتین و راننده اش!

-دعا کن گندمت آرد شود!

-داستان کوتاه وآموزنده شاهینی که پروازنمی کرد

-حیف از تو نیست با این"خر ها" نشسته ای!؟

-مجموعه کامل داستان های کوتاه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 139
  • کل نظرات : 36
  • افراد آنلاین : 38
  • تعداد اعضا : 208
  • آی پی امروز : 147
  • آی پی دیروز : 57
  • بازدید امروز : 187
  • باردید دیروز : 72
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 436
  • بازدید ماه : 436
  • بازدید سال : 17,440
  • بازدید کلی : 410,966